گاهی در سکوت مطلقش حتی می توانی صدای بال زدن سنجاقکی را هم بشنوی و لختی بعد از غرش مهیب طوفانش می خواهی کر شوی، گاهی بر اثر گرمای روزش به آتش ذغالی می مانی و در سرمای شبش به بید لرزانی، گاهی کوره سوزان روزش از دیدن آبی آسمانش سیرت می کند و جادوی هوشبر شبش اسیر، گاهی در ژلاتین ماسه هایش اصلا نمی توانی قدم از قدم برداری اما در بستردق سفت و سختش حتی هواپیما هم می تواند نشست و برخاست کند و گاهی....

زیبایی کویر تنها به دلارامی، سکوت و دست نخوردگیش نیست، هنر خلق یکجای این همه تضاد در آلبوم آفرینشش، بخش دیگری از تنوع رنگ به رنگ و جذابیت های دلفریبی است که بیننده را مسحور جمالش می کند.
دقdagh (به فتح د)، گوشه چشمی از مظاهر متلون مناطق کویری است که توجه هر کس را به خود جلب می کند.

هنوز درست نمی دانم وجه تسمیه کلمه دق چیست اما در بعضی جاها آمده است: دَق یا دَغ همان داغ است به معنی زمین خشک.
دَق در لغت نامه دهخدا بدین معناست: دَق.(صفت) سر بی مو.(برهان). دغ و رجوع به دغ شود. معنی دَغ در برهان نیز چنین است:زمین بی علف، یعنی زمینی که هرگز گیاه در آن نرسته باشد و در(فرهنگ) آنندراج به معنی زمین بی علف معنی شده است.(تبیان، 29/5/91)
با این حال، از نظر نگارش فارسی،دغ(دال با غین) به معنی زمین بی گیاه صحیح است نه دق (با دال و قاف) به معنی کوبیدن، با این وصف در زمان حاضر در بیشتر منابع علمی دغ را با دال وقاف بکار برده ­اند.
در کتاب فرهنگ نظام (جلد سوم تألیف سید محمد علی داعی الاسلام) دق (با دال و قاف ) به معنی کوبیدن و دق الباب به معنای کوبیدن در خانه و آرد کردن آورده شده در حالی که دغ(با حروف نوشتاری دال و غین ) را زمین بی گیاه آورده و دغسر را به کسی که پیش سرش مو نداشته باشد، اطلاق کرده است.در همان منبع نیز آمده که: در زبان محلی انارکی‘ دغ زمینی است که بر آن سیلاب آمده و خشکیده و یک طبقه از گل محکم احداث شده که مانع روئیدن چیزی است.
همچنین در فرهنگ فارسی معین و عمید، دغ به معنی زمینی که علف و گیاه در آن نروید، آورده شده و دغسر به سر بی موی طاس و کسی که ریش و سبیل و ابرو و مژه را پاک بتراشد، گفته شده است. تنها در فرهنگ فارسی عمید علاوه بر این از کلمه دک نیز برای دغ استفاده شده و دک را به معنی ریگستان یا زمین هموار و کوبیده و هموار، همچنین مترادف با دغ ، سر بی مو، زمین خشک و سخت، زمین بی آب و علف، درخت بی برگ گفته شده است.در همین منبع دک و لک به معنی خشک و خالی، زمین بی آب و علف که با نگارش دق و لق یا دغ و لغ نیز بکار برده شده است.درهر حال، آنچه مسلم است از نظر نوشتاری دغ صحیح است و منظور زمین بی گیاه است که محدودیتی مانع رویش در آن می ­شود.(عباسی، کوه ها و بیابان های ایران)
قدر مسلم در فرهنگ ما استفاده از دق ریشه دیرینه دارد برای نمونه وجه تسمیه شهر دو هزار ساله جندق واقع در شمال ‌شرقی استان اصفهان به همین واژه بازمی گردد چون نامش مشتق از دو کلمه جنب(کنار) و دق است.
در تعریف دق چنین آمده است:
دق، زمین های رسی بسیار همواری هستند که فاقد نمک اند و یا نمک آنها ناچیز است. معمولا سطح آنها از مواد کربناته سفید می شود، به همین دلیل رنگ این مناطق غالبا بسیار روشن و براق است. دق هایی به رنگ های نخودی و خاکستری نیز وجود دارند، اغلب آنها در حاشیه دارای ترک های گلی هستند و در قسمت های داخلی بسیار سخت و کاملا هموارند.دق ها چنان صاف و صیقلی هستند که می توان از آنها بعنوان باند پرواز استفاده کرد. دق در قسمت های کم شیب بویژه حوضه ی انتهایی مسیل ها و رودخانه های مناطق بیابانی شکل می گیرد.نحوه پیدایش آن هنوز بطور دقیق روشن نیست.به نظر می رسد به هنگام پایین بودن سطح آب زیر زمینی، جریان های سطحی فصلی سبب رسوب ریز دانه های رس و امثال آن و همچنین تشکیل قشر سختی شده که در اثر وزش باد سطح آن صاف و صیقلی می شود.(سلوتی، بابانیانوری، ص23-24)
یک تعریف دیگر از دق حاکیست: دق به سرزمین‌های نسبتاً همواری گفته می‌شود که رودخانه‌ای در آن جریان دارد و بدلیل شیب ناچیز و کم، رسوبات ریزدانه در آنها ته ‌نشین می‌شود و اشکال نسبتاً مسطح و همواری به رنگ‌های روشن را به وجود می‌آورند.(نگاهی به جغرافیای طبیعی استان کرمان)
در هر صورت آنچه از تعاریف برمی آید، این است که دق به زمین‌های سخت، کوبیده شده، برآمده و در عین حال صیقلی گفته می شود که براحتی کنده نمی شود و علف و گیاهی هم در آن نمی روید.
درواقع دق، پایین ترین سطح یک منطقه بیابانی و کویری است که رسوب آبرفتها و سیلابهای منشعب از نقاط مرتفع اطراف در آن جمع و بر اثر تبخیر و وزش باد بر سطح آن، به قطعات مشبک دارای سطوح مقطع برآمده و سخت تبدیل می شود.
دق در بعضی جاها مانند دق سرخ انارک فاقد شوری و در بعضی جاها مانند
کویر دق سرخ اردستان قلیایی است.
رنگ دق ها هم با یکدیگر تفاوت دارد مثل همین دق سرخ که مایل به رنگ اخرایی است و دق کبوترخان کرمان یا دق بانو انارک که روشن و خاکستری است.
شکل هندسی و اندازه اشکال مشبک دق ها نیز بر حسب نوع رسوبات و خاک آنها با یکدیگر فرق دارد.
در حریر شنزار کویر بخصوص هنگام بدمستی باد می توان هنر لطیف طبیعت را در خلق آفرینه ها و خط خطی های موزونش بر روی سطح ریزدانه های جواهرآسای شنی دید و بر فراز سینوس شنهایش از اینسو به آنسو غلتید و به نرمی بر شیب سرسره ی تلماسه هاش لغزید و سپس در قفای مسیر طی شده، رد پای خود را بوضوح و دقت جای اثر انگشت دید.
اما در دق که در نقاط پست مناطق کویری و بیابانی تشکیل می شود، انگار زمین عمدا می خواهد چهره عبوس و زمختش را به وجهی معکوس به رخ بکشد تا در کنار جلد ژله ای و روکش لطیف اطلسی اش(رمل)، شدت پوست کلفتی و انعطاف ناپذیرش را هم نشان بدهد و با نمایشی توام از اوج نرمی و سختی، بازیگوشی و رندیش را در هنرواره آمیزه اضدادش ثابت کند.
در دق برخلاف ریتم منعطف و صاف ماسه زار کویر، زمین آنقدر سفت، چاک چاک و برجسته و برآمده است که هر رهنوردی، می تواند تمام خلل و فرج زیر پایش را کاملا حس کند.
این زمین آنچنان محکم و سفت و پرجنم است که حتی هواپیماهای غول آسا هم می توانند در آن فرود آیند که نمونه اش عملیات ناموفق آزادسازی گروگان های آمریکایی به کمک نیروی ارتش این کشور است که از دق های اطراف طبس بعنوان باند فرودگاه استفاده شده بود.(سلوتی، بابانیانوری، ص23)
من امروز اینجا در گستره دق سرخ (dagh-sorkh) جایی در190 کیلومتری شمال شرق شهرستان نایینم در حالی که زیر پایم از چینش پازل های صیقلی از جنس خاک رس، یکدست قلمبه سلمبه است، پازل هایی شبیه قطعات سنگ فرش خیابان های قدیمی اما با رنگ و لعاب مسی.
دق اینجا به نمدی سرخ می ماند که پای باد و باران و دمای هوای طبیعت کویری ، آنقدر آن را ورمالیده و درهم تنیده که حسابی سفت و سخت و زمخت شده است.
دق سرخ انارک در پنج قطعه کوچک و بزرگ از50 هکتار تا دو هزار هکتار و در مجموع با وسعت حدود هشت هزار هکتار در50 کیلومتری شرق نایین قرار دارد.
وسعت دق های شهرستان نایین از جمله دق های سرخ، آشتیان و بانو به10 هزار هکتار برآورد می شود.
البته غیر از دق سرخ انارک واقع در شهرستان نایین، دق بزرگتر دیگری هم وجود دارد که از قضا نامش نیز شبیه همین جاست با این فرق که آن راکویر دق سرخ اردستان یا زواره می خوانند که وسعتش حدود639 کیلومترمربع(با عرض تقریبی23 و طول 27.5 کیلومتر)است با زمینی شور و اشکالی هندسی به ریخت گل کلمی و چندضلعی‌ که خود چندضلعی هایش هم به سه نوع کاسه ای، گمبدی و دروازه ای تقسیم می شوند.
دقی که گذر امروزم به آنجا افتاده، یعنی دق سرخ انارک خود شامل پنج قطعه است که من تنها در باره مشاهداتم از یکی از آنها دارم قلم می زنم و از حال آن چهار تای دیگر بی خبرم، هر چند که ظاهرا تفاوت چندانی با هم ندارند.
در منتهی الیه شرق دق اینجا که زمینش به سرخ اخرایی می زند، کوه بند انارک قرار دارد و در غربش ارتفاعات شیرکوه یا کوه زرد.
شمال دق سرخ نیز به منطقه شکار ممنوع کوه بزرگی (ملاهادی) انارک می رسد و جنوب غربش به منطقه حفاظت شده کهیاز و جنوب و جنوب شرقش به دشت و نواحی کوهستانی روستاهای سهیل و سپرو.
در مجاور دق سرخ بدلیل غنی بودن سفره های آب زیر زمینی، مزارع سرسبزی هم وجود دارد.
یک خط آهن شرقی – غربی در موازات بستر دق سرخ کشیده شده که هرازگاه قطاری مانند ماری تیره گون از بیخ گوشش بیرون می خزد و به راهش می رود و با نفیر سرفه هایش و نعره سوت هایش، آرامش دق را برهم می زند.
در وسط این بخش دق، یک چاه پلمپ شده هم وجود دارد که همراهانم، آن را چاه نفت می خوانند، گرچه ریختش اصلا به چاه نفت نمی خورد اما اگر راستش را بخواهید این سرزمین مادری پرگوهرمان، آنقدر ما را به داشتن همه نعمات خدادادی عادت داده است که اگر همین الان هم از همین دق ناخن خشکش، دریای الماس هم بیرون بریزد، دور از انتظار نیست، گرچه بعد از مراجعتم از کویر،
حسین اکبری رییس محیط زیست نایین، این ادعای نفتی را بکل رد کرد و گفت: چون در این خطه سطح آبهای تحت الارضی بالاست، تعدادی چاه برای کار کشاورزی حفر شده اما در برخی از آنها پلمپ شده که این هم یکی از آنهاست.
در سیرواسیر گستره چشم اندازم، افق جنوب دق سرخ به آغاز خط زلال برکه یا آبگیری می ماند که هی در پیش چشمم بالا و پایین می رود.اولش باورم نمی شود، آخر چطور ممکن است در دل تفته کویر، طراوت دریا را دید، پس بی اختیار و با کمی تردید بسویش قدم برمی دارم اما هرچه می روم، درجا می زنم، انگار از آب و آبگیر خبری نیست، بازهم کمی دیگر جلو می روم و بازهم پیشتر و پیشتر، اما، نه، انگار ول معطلم.
خوب نباید هم غیر از این انتظاری داشته باشم، انگار طبیعت پرحوصله و رند دشت کویر، حسابی مرا دست انداخته است، چون در منتهای دیدرسم، خط سرابی پیش چشمم گشوده و با نشان دادن در باغ سبز اغواگرش، مرا به بازی گرفته است.
با این حال از دستش آزرده نمی شوم، چون حتی پنداره اغوای زلال سرابش وقتی با لعاب لعلگون دقش درهم می آمیزد، منظره ی دلفریبی را در پیش چشم زیبایی طلبم می گشاید.
اگر می خواهید ته حرفم را بفهمید کافی است رخسار عروس ملوس لاله گونی را در پیش چشمتان مجسم کنید که نواری از توری سفید را بر فرق سرش آراسته اند.
البته شهرستان نایین دق های دیگری هم دارد: یکی دق آشتیان و دیگری دق بانو.
دق آشتیان با ابعاد دو در سه کیلومترش در جوار تلماسه های ریگ جن واقع است.
اگر شش کیلومتر به سمت غرب چوپانان بروید در حالی که160 کیلومتر از شمال شرق نایین دور افتاده باشید به همین دق می رسید، به دق آشتیان که نامش نیز برگرفته از یک روستاست به همین نام در همین جا.
رسوبات زمین دق ها اغلب از جنس رس، شیل و مارن است و جنس زمین دق آشتیان از جنس دق سرخ است، یعنی خاک رس با همان رنگ و رخساره.
دق آشتیان در نوع خود کم نظیر بحساب می آید چون دشت سرخی است در حصار تپه ماهورهای مرتفع ریگ جن با چشم اندازهای بسیار بدیع و دلنواز.
این دق در فصل پاییز و زمستان و در صورت وجود بارش های رگباری و ایجاد سیلاب، به آبگیری تبدیل می شود که بصورت موقت پذیرای پرندگان مهاجر است.
تاغزارهای پیرامون دق آشتیان محل زندگی گونه های بسیار با ارزشی مانند هوبره ، گربه شنی، انواع دوپا مثل موش پامسواکی، روباه شنی و معمولی، کارکال و انواع پرندگان و خزندگان خشکزی است.
بطورکلی دق ها را معمولا بر حسب رنگ و لعاب، جنس خاک یا قرابت مختصات محلی آنها نامگذاری می کنند، مثل دق سرخ که رنگش به سرخی می زند یا دق آشتیان که نام روستای همجوار با آن است.
اما برخی دق ها هم وجود دارند که از اسمشان نمی توان به باطنشان پی برد مثل دق بانو که برخلاف تصور، منتسب به یک زن نیست بلکه منتسب به شخصی به نام محمدرضا بانو اهل انارک است که در جریان یک درگیری در این شهر کشته شده و نام این دق و یک آب آنبار احداثی در آن را به نام وی نامگذاری کرده اند.
همچنین است دق سیاه کوه انارک که برخلاف اسمش، دقی است با روکش سفید قلیائی عین دق تیوک(عروس).
از دق های حوزه شهرستان خور و بیابانک می توان از دق ملا، دق یه برزی، دق میرزا، دق حجت آباد نیز نام برد.
البته اغلب اینها، دق های کوچکی است که در مناطق مختلف کویری و بیابانی حوزه شهرستان های نایین و خور و بیابانک پراکنده اند اما اگر بخواهید بدانید بزرگترین و مهمترین دق های کشور کدامند باید از دق کبوترخان بین کرمان و رفسنجان، دق پترگان در 135کیومتری قائنات و دق سرخ در شمال شهر اردستان نام ببرم.
درهر حال، همیشه چنته کویر برای شگفت زده کردن آدم پر است، حتی اگر دهها بارهم به آنجا رفته باشید بازهم همیشه در وادای اسرارآمیزش چیزی برای برانگیختن اعجابتان، رویش حس زیبایی طلبتان و در فرجام، بردن ره توشه ای و خاطره ای به یاد ماندنی از آن با خود خواهید یافت، عین بردن سوغاتی سبز از دقی سرخ.
منابع:
1- سایت تبیان- ریشه نام جندق- 29/5/91
2- عباسی، حمید، تعاریف پایه از دق (دغ) و کویر، سایت کوه ها و بیابان های ایران
3- نگاهی به جغرافیای طبیعی استان کرمان، سایت انجمن علمی و گروه آموزشی جغرافیای استان کرمان
4- سلوتی، ساسان، بابانیانوری، معصومه، بیابان گردی در ایران، پاییز??، انتشارات ایرانشناسی، چاپ اول

از: محمدرضا شکراللهی

منبع:ایرنا

*****

مروری بر 5 مطلب اخیر فرهنگی در این وبلاگ:
سایتهای مجازی و مطبوعات در آستانه انتخابات از تخریب و ...
تشکیل شوراهای امربه معروف دراداره هاوکارخانجات استان اصفهان
ناشر مجله ارزشمند یغما
مرمت آب انبار تاریخی ابراهیم آباد در شهرستان خور و بیابانک
مرمت آرامگاه استاد حبیب یغمائی در شهرستان خوروبیابانک آغاز شد




برچسب ها : فرهنگی