حرکت از «محیط‌ زیستی اقتصادی» به «اقتصادی محیط‌زیستی» شاید راهبردی‌ترین آرمان و در عین حال مهم‌ترین چالش ربع قرن اخیر نظام‌های مردم‌سالار در جهان بوده باشد؛ رویکردی که برای دستیابی به اهدافش، تعاملی قوی، پویا و انعطاف‌‌پذیر بین نخبگانِ 2 سوی اقتصاد و محیط‌زیست لازم بود تا دانشی میان‌رشته‌ای و همه‌سونگر از ورای آن سربرآورده، بتواند هم ضعف‌های دیرینه رویکرد سنتی به اقتصاد را برطرف سازد و هم نگرش‌های محض و غلوآمیز ‌محیط‌زیستی را به تعادل رساند.

در این میان، کشف ارزش‌های غیرقابل تبادل منابع طبیعی و آگاهی از حقیقت مزیت‌های نسبی زیست‌بوم، یکی از بنیانی‌ترین شروطی است که تحقق آن، مسیر دستیابی به آموزه فوق را کوتاه می‌سازد. بنابراین، ارزشگذاری اقتصادی کارکردها و خدمات سامانه‌ها یا بوم‌سازگان‌های طبیعی (اکوسیستم‌ها) ازجمله بیابان‌ها یک‌ضرورت است زیرا خدمات و کارکردهای محیط‌زیستی آنها رایگان نبوده و ارزش و بهای اقتصادی به ظاهر نهفته‌ای دارند که بسیار قابل ملاحظه است و درصورتی که این خدمات رایگان تلقی شوند، ممکن است مورد بهره‌برداری و سودجویی بی‌رویه و فشاری بیش از توان خودترمیمی‌شان قرار گرفته و به‌تدریج تخریب شده، ماهیت‌شان تغییر کرده و در نهایت به کاربری‌های دیگر تبدیل ‌شوند.

پرسش اساسی این است: «میزان فضای ‌محیط‌زیستی در دسترس برای هر یک از افراد بشر با توجه به بیشینه سرعت ممکن در استخراج منابع بدون اینکه محیط‌زیست جهانی به‌عنوان یک عنصر حیاتی مورد تخریب واقع شود، چقدر می‌تواند باشد؟»

در حقیقت آنچه کارشناسان حوزه محیط‌زیست را نگران می‌کند، حفظ موضوعی است که اقتصاددانان آن را «سرمایه‌طبیعی» و اهالی محیط‌زیست آن را «خدمات زمین‌زیست‌سپهر - Geo Biosphere-» می‌نامند؛ سرمایه‌ای که هم در معرض کاهش قرار دارد (در نتیجه برداشت منابع توسط انسان) و هم در معرض اُفت کیفیت (با افزایش میزان آلودگی). بی‌گمان یکی از پژواک‌های ناگزیر کاهش سرمایه موصوف در حوزه زیست‌اقلیم‌های کویری و بیابانی، کاستن از توان تعدیل و تنظیم اقلیمی نیوار و یکی از بازخوردهای تخریب کیفیت سرمایه طبیعی، وارد آمدن آسیب به چرخه ترسیب کربن و تولید اکسیژن، تشدید برهنگی خاک و افزایش پدیده طغیان ریزگردها خواهد بود؛ گرایه‌هایی که باید کوشید و اثربخشی و ارزش واقعی آنها را در زیست‌محیط ایران مورد بررسی قرار داد و تخمین زد؛ یعنی همان آرمانی که قرار بود ماده59 از برنامه پنج‌ساله چهارم آن را محقق سازد که البته عملاً نساخت و اینک در سال سوم از برنامه پنجم هم دورنمای روشنی در تحقق آن نمی‌توان یافت.

دشواری ارزیابی سرمایه طبیعی

نباید از خاطر برد که ارزیابی و اندازه‌گیری سرمایه طبیعی، حتی اگر بخش‌هایی از آن را (مانند قیمت زمین) بتوان به‌صورت کمی بیان کرد، موضوعی بسیار پیچیده و بغرنج است؛ واقعیتی که در دومین گزارش پایش پیشرفت ‌محیط‌زیستی بانک جهانی در آغاز هزاره سوم نیز بر آن تأکید شده بود. در واقع، محیط‌زیست به آسانی کمیت‌پذیر نیست و اغلب اقتصاددانان معتقدند که ارزش سرمایه طبیعی را نمی‌توان به‌راحتی با صرفه‌های اقتصادی بشر مقایسه و تعیین کرد. به‌عنوان مثال، حضور زاینده‌رود و ارزش واقعی این رودخانه راهبردی در مرکز ایران، هنگامی آشکار شد که به‌دلیل فقدانش در طول 3 سال گذشته، آمار بزهکاری، پرخاشگری و حتی تخلفات رانندگی و تنش‌های اجتماعی در سطح شهر و استان اصفهان افزایشی چشمگیر یافت. از همین‌رو، فرصت حضور انسان ِ خسته از ترافیک و ازدحام شهری در پهنه‌های بی‌مانع و زرین بیابانی، ممکن است چنان انرژی‌ای به پویندگانش تزریق کند که آثارش در تولید کار و سرمایه و افزایش بهره‌وری اقتصادی نمایان شود. افزون بر آن، حضور مدیریت شده گردشگران می‌تواند به افزایش درآمد سرانه بوم‌نشینان - مانند تجربه موفق محور انارک، چوپانان، خورو بیابانک تا جندق و مصر که منجر به مهاجرت معکوس در شمال شرقی استان اصفهان شد- شود.

در عین حال به‌دلیل اینکه خدمات بوم‌سازگان‌های طبیعی، به‌ویژه زیست‌بوم‌های بیابانی و کویری، به‌طور کامل در بازارهای تجاری لحاظ نمی‌شوند و در مقایسه با سایر خدمات اقتصادی و سرمایه‌های ساخته شده با عملکرد مالی زودبازده به‌طور کافی قابل کمی شدن نیستند، اغلب در تصمیم‌گیری‌های سیاسی کشور به آنها وزن و بهای کافی داده نمی‌شود و حتی گاه از آنها با عنوان نوعی محدودیت توسعه یاد می‌‌شود. بنابراین با شناسایی ارزش‌های مختلف بوم‌سازگان‌های بیابانی و کمی کردن آنها، از بهره‌برداری بی‌رویه و تخریب و نابودی‌شان جلوگیری شده و ارزش‌های محیط‌زیستی خدمات و کارکردهای طبیعی آنها جایگاه خود را در محاسبات اقتصادی و تصمیمات سیاسی کشور پیدا خواهد کرد. چنین ارزشیابی اقتصادی همچنین در طرح‌های جبران خسارت و تعیین غرامت از اهمیت زیادی برخوردار است و به‌رغم انسان‌مدار بودن تا حدودی می‌تواند فقدان داده‌های اقتصادی برای تعیین ارزش‌های ذاتی را جبران کند.

پژوهشی انجام نشده

به هر حال باید بدانیم که به‌رغم اهمیت زیاد بوم‌سازگان‌های بیابانی، تاکنون در ایران پژوهشی با هدف اندازه‌گیری کل ارزش اقتصادی این پهنه‌ها انجام نشده است. نگارنده هم حدود یک سال است که می‌کوشد تا چنین پژوهشی را با حمایت مالی کمیته طبیعت‌گردی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور شروع کند اما ظاهرا آن سازمان عظیم‌الشأن(!) در فراهم کردن منابع مالی ناچیز این طرح به میزان 37میلیون تومان، عاجز می‌نماید.

به هر حال در سال‌های اخیر مطالعات تجربی متعددی در دنیا با استفاده از تکنیک‌های ارزشگذاری انجام شده‌است که ارزش‌های پولی مزایای بوم‌سازگان‌های بیابانی را آشکار کرده‌اند. به‌عنوان مثال، پژوهشی که توسط ریچاردسون در سال 2005میلادی به‌منظور بررسی ارزش کل اقتصادی بیابان‌های ایالت‌کالیفرنیا آمریکا انجام شده، نشان می‌دهد که ارزش اقتصادی تولید شده توسط عرصه‌های بیابانی بخشی از کالیفرنیا موسوم به موهاوی (به قیمت سال2003) 1/4 میلیارد دلار در سال است؛ ضمن اینکه این بیابان‌ها حدود 3700شغل را برای جوامع محلی فراهم می‌کنند. به دیگر سخن، به قیمت امروز، فقط عرصه‌های بیابانی موهاوی کالیفرنیا (بدون لحاظ ارزش استحصال انرژی خورشیدی از آنها)، چیزی در حدود 2‌میلیارد دلار ارزش دارند. این در حالی است که در ایران، بکرترین و پهناورترین پارک ملی کشور (پارک ملی کویر) به‌دلیل یک سرمایه‌گذاری 100میلیون دلاری، می‌رود تا طعمه شرکت‌های نفتی چینی قرار گیرد!

جان کلام آنکه باید بدانیم بیابان‌ها، در کنار زیستگاه‌ها و بوم‌سازگان‌های حساس و منحصر به فرد طبیعی، ارائه‌کننده طیف گسترده‌ای از خدمات و کالاهای غیرقابل تبادل هستند. حفظ اندوخته‌های ژنتیک و نقش تنظیم‌کننده آنها برای مهیا‌سازی‌ شرایط زیست مناسب برای جوامع انسانی، ایجاد زمینه برای فعالیت‌های تفرجی، گردشگری، فرهنگی و الهام‌بخشی زیبایی شناختی (مبتنی بر آموزه شاخص سرزمین شاد یا HPI)، فراهم کردن بستری یگانه و بی‌رقیب در استحصال انرژی‌های نو (خورشیدی و بادی) و مواردی نظیر اینها، تنها بخشی از خدماتی است که از سوی این مناطق به‌صورت- ظاهراً - رایگان در اختیار بشر قرار می‌گیرد. بررسی‌ها حاکی از این است که دست‌کم بخشی از فرایندهای تخریب محیط‌زیست در جهان ناشی از همین عدم‌ادغام ملاحظات ‌محیط‌زیستی یا به‌عبارتی هزینه‌های تخریب محیط‌زیست و ارزش دارایی‌های طبیعی در حساب‌های ملی است زیرا با منظورکردن ارزش‌های دارایی‌های طبیعی و هزینه‌های تخریب محیط‌زیست این دسته از ارزش‌ها برای سیاستگذاران و تصمیم‌گیران ملموس‌تر شده و بر این اساس می‌توانند تصمیم‌هایی بهتر و خردمندانه‌تر اتخاذ کنند؛ تصمیم‌هایی که شاید در آن صورت، به تصمیم‌گیرنده درک درست‌تری از این واقعیت دهد که چرا هر دانه ریگ موجود در بیابان‌های وطن، ممکن است ارزشی بیش از یک ریال داشته باشد.

منبع:همشهری

*****



برچسب ها : خواندنی ها و دیدنی ها